Saturday, January 14, 2006

من و خالم- قسمت اول

تابستون بود و ما رفته بودیم شهرستان که یه سری به خانواده مادرم زده باشیم. اونجا من دوتا خاله و یه مادربزرگ دارم. یکی از خاله هام دوتا دختر کوچولو و اون یکی خالم یه دختر کوچیک و یه پسر داره که یه سال از من کوچیک تره. من وقتی میرم اونجا میرم خونه اون خالم که پسر داره و دخترخالم هم میره خونه اون خالم که با خواهرم و اون یکی دختر خاله هام بازی کنه. خالم یه زن 35 سالس با یه کون خیلی بزرگ و سینه های خیلی گنده. قدش ولی کوتاهه. پسر خالم هفته ای دو روز به مدت 3 ساعت کلاس داشت و من اون موقع با خالم تنها بودم. اون کونش که جلوی من بازی می کرد من رو بد جوری حشری می کرد. یه بار که پسر خالم رفته بود کلاس دیدم خالم داره میره حموم. بالای در حموم هم یه شیشه هستش که توی حموم کاملا پیداس. خالم هم معمولا جلوی من زیاد خودشو جمع و جور نمی کرد و از صحبتای مامانم فهمیده بودم که بین خواهر زاده هاش منو از همه بیشتر دوست داره. موقعی هم که خواستم واسه اولین بار که از سفر اومدیم ببینمش منو قشنگ تو سینه هاش فشار داد که سریع شق کردم. با خودم عهد کرده بودم که تو این سفر حتما بکنمش واسه همین اسپری هم همرام برده بودم. خالم گفتش میره حموم. منم پشته کامپیوتر بودم. تا اینو شنیدم منتظر شدم که بره حموم. رفتم سراغ لباس زیراش و یه جق مفصل روشون زدم و با یکیشون کیرمو تمیز کردم. حموم خالم اینا تقریبا کوچیکه و اونا لباساشونو بیرون می پوشن و لباساشون بیرون از حموم می ذارن که خیس نشه. منم رفتم و تمام لباسایی که خالم قراره بپوشه رو بو کردم و مالیدم به کیرم و شورت و کرستشو جوری گذاشتم که بفهمه بهشون دست زدم. یه دفعه یاد پنجره حموم افتادم و سریع پریدم یه صندلی آوردم و گذاشتم زیر پام و شروع کردم به دید زدن خالم. واااااااااای ی ی چه کونی داشت. عجب سینه های گنده ای داشت. داشت خودشو می شست و اصلا متوجه من نبود. منم شق کرده بودم اساسی. دیگه هیچی حالیم نشد و فقط داشتم نیگا می کردم. یه دفعه آب رو بست و داشت میومد حولشو ور داره. منم سریع صندلیمو ور داشتم گذاشتم اونور. از حموم كه اومد بیرون مطمئن بودم که فهمیده به شورت و کرستش دست زدم. گفتم: من دارم میرم حموم خاله!! پاشدم رفتم حموم و و اونجا کلی با لباس زیرای خیس خالم حال کردم. خودمو شستم و یه دفعه يه فكري به ذهنم رسيد گفتم: خاله میشه بیای پشت منو بشوری؟ آخه با این لیفا عادت ندارم. من شق کرده بودم و از روي شورت همه چی معلوم بود. خالم اومد تو گفت: دوش رو بزن رو شیر که خیس نشم. منم همین کارو کردم. تا اومد تو چشمش به کیر باد کرده من افتاد ولي بی خیال خودشو نشون داد. منم پشتمو کردم بهش و گفتم: اگه میشه پشتمو بشور. اونم شروع کرد گفت: تموم شد. گفتم: اگه میشه پشت رونمم بشورین. اونم شست. گفتم: اگه میشه پشتمو زیره آب هم بشورین قبول کرد و پشتمو شست گفت: فرمایش دیگه ندارین؟ گفتم: چرا بی زحمت یه لحظه. گفت: چی کار داری؟ گفتم: یه سوال. گفت: بپرس. شورتمو کشیدم پایین و گفتم: اندازش از مال عمو (شوهر خالم) بزرگتره یا کوچیکتره؟ با خنده گفت: مال تو بزرگتره. اون موقع ها که پوشک بهت می بستم معلوم بود چی میشی. گفتم: یه خواهش دیگه دارم ازت. گفت: بگو. گفتم: شما که منو خیلی دوست دارین ، منم شمارو خیلی دوست دارم. میشه برام جق بزنین؟ یه نگاه بهم کرد که یعنی خیلی پروریی. گفتش: نه. گفتم: تورو خدا. گفت: نمیشه. گفتم: فقط همین یه دفعه. ما که سالی یه بار بیشتر همدیگه رو نمی بینیم. گفت: باشه فقط همین یه دفعه. کلی خوشحال شدم و پریدم بوسش کردم. گفت: نکن خیس میشم!!! شروع کرد برام جق زدن. باورتون نمی شه که چه حالی می داد. گفتم: میشه یه ذره چربش کنی که بیشتر حال بده؟ با یه نگاه باحال گفت: آره میشه!! یه ذره از آب دهنش ریخت روش . وااااااااااای ی ی ی ی چه حالی می داد. دیدم داره آبم میاد. گفتم: داره میاد اگه می شه بذار تو دستت بیاد. گفت: باشه. منم با تمام فشار آبمو خالی کردم تو دستش. انقدر فشارش زیاد بود که یه ذرش ریخت رو بلوزش. من داشتم حال می کردم که گفت: ببین چی کار کردی!! منم گفتم: ببخشید. دستشو شست و بلوزشو همون جا در آورد و شستش. خالم با یه کرست جلوم داشت لباس می شست. منم با تمام پروگری دستمو کردم تو کرستشو با سینه هاش بازی می کردم. اونم مخالفتی نکرد و بعد از اینکه لباسشو شست از حموم رفت بیرون و گفت: فکر نکنی هر دفعه همین برنامه هستشا

0 Comments:

Post a Comment

<< Home