Monday, January 23, 2006

من و خالم -قسمت سوم

شب که شد بدجوری کمر درد گرفته بودم و زود رفتم خوابیدم. پسر خالم که یه سال از من کوچیک تره ولی از نظر عقلی هیچی بارش نیست و احمقه یه ذره. منم گفتم از این موقعیت استفاده کنم و کاری کنم دو نفری مادرشو بگاییم. شب که اومد بخوابه گفتم: یادته یه زمانی راجع به بچه دار شدن و این جور چیزا با هم حرف می زدیم. گفتش: آره یادمه. گفتم: می خوای یه نفرو جور کنم که با هم بکنیمش. گفت: مگه می تونی. گفتم: آره به شرط این که غیرتو این جور چیزا رو بذاری کنار. گفت: حالا تو بگو کیه بعدا. گفتم: تو کاریت نباشه فردا جورش می کنم. گفت: باشه. گفتم: حالا که قراره فردا با هم بکنیمش کیرتو ببینم چقدره! گفت: اول تو نشون بده. منم شلوارمو کشیدم پایین و کیرمو که خوابیده بود بهش نشون دادم. گفتم: حالا تو بکش پایین ببینم. کشید پایین و کیرشو دیدم شق کرده بود تا آخرین حدش. اما بازم از خوابیده من کوچیک تر بود. کیر خوابیده من حدودا 10-11 سانته. گفتم: بیا جلو ببینم. اومد جلو کیرشو گرفتم تو دستم. گفتم: میدونی جق چیه؟ گفت: نه!!!گفتم: بذار بهت نشون بدم. کیرشو گرفتم و عقب جلو کردم تا این که آبش اومد و با یه دستمال پاکش کردم! گفتم: دیدی؟ گفت: آره خیلی حال داد. تو همون حالات بودیم که بهش گفتم: می دونی اون زنه کیه که میخوایم بکنیمش؟ گفت: نه. گفتم: خاله رو می کنیم! با تعجب گفت: کدوم خاله؟ گفتم: مامانت. یه دفعه عصبانی شد و گفت: نخیرم اصلا نمی شه. مامانم نمی ذاره. گفتم: بشین بابا. الکی غیرتی نشو. این همه بابات مامانتو می کنه یه بارم ما می کنیمش! گفت: مامان چی؟ میذاره؟ گفتم: اونش با من. تازه به هم هم محرمیم. تو پسرشي منم خواهرزادشم. گناهم نکردیم. یواش یواش مخشو زدم و اونم قبول کرد. خیلی بچه ساده ایه. کلی تو دلم بهش خندیدم که جلوی خودش قراره مامانشو بکنیم. تازه اون شب دادم یه دور هم برام ساک زد و آبمو ریختم تو دهنش و اونو تف کرد بیرون و منم با دستمال پاکش کردم و گفتم: ولی حال می ده ها. فردا که جمعه بود و عموم خونه بود نمی شد کاری کرد. شنبه که عموم صبح زود رفت بیرون من طبق برنامه رفتم سراغ خالم. اونم تعجب کرد و گفت: حميد (پسر خالم) خونس. گفتم: مسئله ای نیست. شروع کردم به در آوردن سوتین و شورتش. اونارو که در آوردم گفتم: می خوای بازم با دوتا کیر بکنمت؟ گفت: اگه بشه که خیلی خوبه!! فکر کرد بازم خیار با خودم آوردم. یه دفعه صدا زدم: حميد بیا تو. طبق قرار باید لخت لخت می اومد تو. اونم همین کارو کردش. مامانش که این صحنه رو دید با تعجب به پسرش نگاه کرد و گفت: تو می خوای مامانتو بکنی؟ منم گفتم: مگه چه اشکالی داره؟ گفتم: حالا با دو تا کیر می کنیمت. به حميد گفتم: بیا جلو و کیرشو دادم دست مامانش که ساک بزنه. منم رفتم سراغ کسش و سینه هاش و شروع کردم به خوردن و خالم هنوز باورش نشده بود که پسرش می خواد بکندش. یه دفعه دیدم حميد سر و صدا کرد و همون جا تو دهن مامانش خالی شد. خالمم که کاملا حشری شده بود می گفت جون آبه پسرمه! منم گفتم: خاله حالا نوبت منه. حميد رفت پایین و شروع کرد به خوردن کس مامانش. بعد چند دقیقه گفتم: خاله می خوایم بکنیمت. اونم گفت: قربون شما پسرا. می خوام جرم بدین! من خوابیدم زیر و کیرمو کردم تو کس خالم. حميد هم از پشت با کمک مامانش کیرشو کرده بود تو کونش. شروع کردیم به تلمبه زدن و خالم هم همش جیغ جیغ میکرد که وای دارم حال می کنم. یه کیر تو کونم و یه کیر تو کسمه. دارن جرم می دن. گفتم: حميد بیا جاهامون عوض. خاله گفت: نه تازه دارم حال می کنم. من به حرفش گوش نکردم و سریع جاهامونو عوض کردیم. می دونستم که الاناست که آب حميد بیاد. واسه همین محکم مامانشو می کرد و لحظه ای که خواست کیرشو در بیاره من محكم کردم تو کونش و افتادم رو خالم. اونم نتونست کیرشو از تو کس مامانش در بیاره و همه آبشو خالی کرد اون تو. خالم هم بد جور حشری بود می گفت: جووون چقدر داغه. دارم می سوزم. منم که این صحنه رو دیدم محکم تر می کردمش و آخرش که داشت آبم می اومد در آوردم کردم تو کسش و همشو اونجا خالی کردم. خالم داشت از لذت از حال می رفت. کیرمو کشیدم بیرون و هممون افتادیم رو زمین. به خالم گفتم: مهم نیست بچه دار شی؟ گفتش که لولشو بسته. منم کلی ذوق کردم که از دفعه های بعد می ریزم تو کسش. اون 3-2 هفته ای که تو خونه خالم بودم هر موقع می خواستم از کس و کون می کردمش و حميد هم همین طور. بعد این که برگشتم تهران تلفنی با حميد حرف می زدم. می گفت: هفته ای 4-3 مامانشو می کنه و ازم کلی تشکر کرد. حالا واسه عید دوباره اصرار می کنم که بریم شهرستان تا بازم خالمو بکنم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home