Tuesday, May 22, 2007

مامان حميرا 6

فردای اون روز بابام خونه بود. اونم که رفت بیرون، حمید مزاحم بود و مامان نمی تونست جلوی اون حرفی از سکس با غریبه ها بزنه. خلاصه اصلا نتونستم با مامان خلوت کنم که برام جریان سکس با دکترش رو تعریف کنه. پس فرداش که ظهر از مدرسه اومدم دیدم مامان تنهاست. به خودم گفتم دیگه بهتر از این فرصتی پیش نمیاد. حدود یه هفته بود که از آخرین سکسم با مامان یعنی همون دفعه که با حمید مامانو کردیم می گذشت. منم از یه طرف دلم برای کس و کون مامان تنگ شده بود، از یه طرفم داشتم از فضولی و خماری جریان سکس مامان و دکترش می مردم. من عاشق داستانای سکسیم و خودم یکی از طرف دارای ثابت سایتای داستانای سکسیم. حالا وقتی مامان برام داستان سکسی خودشو می گفت مثل این که بهترین سکس دنیا رو کردم. خلاصه تا اومدم تو خونه دیدم مامان تو آشپزخونس، داره ناهار درست می کنه. منم یواشکی رفتم پشت سرش طوری که نفهمید من اومدم. دیدم یه دامن گشاد با تاپ تنشه. خواستم یه خورده باهاش شوخی کنم. رفتم نزدیکش و دامنشو کشیدم پایین. مامان یه جیغ زد و نشست رو زمین. منم زدم زیر خنده. مامانم عصبانی شد. گفت: مرض، این چه کاری بود بی مزه؟ ترسیدم. منم گفتم: فکر کردی دزده اومده خونه رو بدزده، تو رو که دیده همه چی یادش رفته اومده بکندت؟ از این حرفا که بهش زدم خوشش اومد، عصبانیتش یادش رفت. گفت: آقا دزده غلط کرده منو بکنه. منم دیدم مامان مثل این که همچین بدش نیومد. (دیگه فهمیده بودم که مامان عاشق فانتزی های جور واجور سکسیه و از چیزایی که گفتم خوشش اومده.) بعد گفتم: مامان حالا فکر کن من همون آقا دزده ام اومدم بکنمت. مامانم خندید گفت: خل شدی؟ الان موقع نمایشه آخه؟ ازش خواهش کردم، اونم قبول کرد. گفتم: حمید و بابا نمیان؟ مامانم گفت: نه به این زودیا نمیان. دوباره رفتم بیرون و آروم اومدم پشت سرش. دستمو به زور رسوندم به دهن مامان. (آخه قدش از من بلندتره.) گفتم: اگه هر کاری میگم بکنی کاریت ندارم. اونم سرشو به علامت باشه تکون داد. منم مثل همیشه از همون پشت شروع کردم سینه هاشو مالیدن. بعد دستمو از جلو دهنش کشیدم کنار و کسشم می مالیدم. کیرمم می مالیدم به رون و کونش. هم من خوشم اومده بود هم مامان. بعد دامنشو کشیدم پایین و رونشو می لیسیدم. شورتشم در آوردم. از پشت صورتمو چپوندم لای پاش. اونم همراهی می کرد. خم شد تا کس قلمبش بزنه بیرون. منم می لیسیدم براش. زبونمو از کسش می کشیدم تا چاک کونش و زبونمو به زور می رسوندم به سوراخش. خیلی تحریک می شد وقتی زبونم می خورد به سوراخ کونش. بعد برگشت شلوارمو کشید پایین. کیرمو گرفت و کرد تو دهنش. یه خورده که ساک زد مامان یه صندلی کشید عقب و رفت روش دو زانو نشست. بعد خم شد و کونشو طرف من قمبل کرد. وای چه حرکت باحالی بود. حتی تو فیلم سوپرا هم ندیده بودم. مامان از اونا هم واردتر بود. بعد گفت: چیو نگاه می کنی آقا دزده؟ زود باش دیگه. منم سریع یه تف گنده زدم به سوراخ کون مامان. کیرمم که آب دهن مامان روش بود و آماده. رفتم جلو. کپلای کونش قشنگ باز شده بود و سوراخ کونش زده بود بیرون. منم کیر مو گذاشتم دم سوراخش و کردم تو. اولش آروم تلمبه می زدم بعد که کونش باز شد و جا باز کرد منم سرعتم دوبرابر شده بود. مامان که طبق معمول آخ جون آخ جونش رفته بود هوا می گفت: بکن. تا اونجا که می تونی بکن تو. آبتم بریز توش. می خوام از آبت پر بشم. زود باش دیگه. بیشتر، بیشتر... منو میگی، تا گوشام قرمز شده بود. داشتم می ترکیدم. یه چندتا دیگه که تلمبه زدم آبم اومد. همشو ریختم تو کونش. بعد کیرمو کشیدم بیرون. مامان هنوز نیومده بود. برگشت خوابید رو میز. منم افتادم به جون کسش. انقدر خوردم که آب مامانم اومد. بعد پاشد. دیدم آبم از کونش داره میاد بیرون. مامان می گفت: وقتی آب کیر می ریزه تو کونم خیلی حال می کنم. وقتیم که از کونم می زنه بیرون و از رونم سرازیر میشه خیلی حال می کنم. مورمورم میشه. منم کپلای کونشو گرفتم و می لرزوندمشون و می گفتم: عجب الماسای درشتی. جون میده برا دزدیدن. مامانم گفت: نه، اینا همین جا می مونه. شما هر وقت خواستی می تونی باز بیای اینجا ببینیشون. بعد برگشت دامنشو پوشید. گفت: چه عجب این دفعه به پستونام گیر ندادی. منم گفتم: نترس گذاشتم برا وقتی که جریان سکست با دکترتو برام تعریف می کنی، اون موقع می خورمشون. مثل کسی که داره فیلم می بینه چیپس و ماست می خوره. بعد هردو خندیدیم و ناهار خوردیم. بعد ناهار به مامان تو شستن ظرفا کمک کردم. مامان گفت: چی شده؟ قبلنا از این کارا نمی کردی. منم گفتم: می خوام زودتر تموم بشه بریم تا برام تعریف کنی. چند روزه موندم تو خماریش، دارم می میرم. مامانم شیطنتش گل کرد. گفت: حالا کی گفته من می خوام برات چیزی تعریف کنم؟ منم با یه لحن التماس گفتم: مامااااااااااااااااان. اونم خندید و گفت: باشه عزیزم. حالا که اینقدر پسر خوبی شدی، ظهرم خوب به مامان از کون حال دادی منم به قولم عمل می کنم. بعد رفتیم تو اتاق. مامان گفت: صبرکن این کرستمو دربیارم، کوچیکه اذیت می کنه. گفتم: خوب چرا اینو می پوشی؟ مامان گفت: خوب دلیل داره. کرست کوچیک باعث میشه سینه هام قلمبه تر بشه. بعد درش آورد و دوباره تیشرتشو پوشید. نوک پستوناش از زیر تیشرت معلوم بود. منم گفتم: این جوری که خیلی باحال تره. وقتی تکون می خوری پستوناتم می لرزه. آدم خوشش میاد. مامانم کرستشو انداخت گوشه اتاق و اومد پیش من. بعد گفت: حامد چرا اینقدر دوس داری من جریان سکسامو برات تعریف کنم؟ منم گفتم: خوب خوشم میاد دیگه. برام جالبه مامانم با آدمای غریبه چه جوری سکس کرده یا می کنه. وقتی تعریف می کنی مثل اینکه دارم از نزدیک می بینم و خیلی حال میده. بعد مامان گفت: یعنی دوست داری یکی منو بکنه تو نگاه کنی؟ منم گفتم: آره، بدم نمیاد یه فیلم سوپر زنده ببینم. مامان بغلم کرد گفت: تو چقدر اخلاقت عجیب غریبه بچه. بعد گفت: چهار یا پنج سال پیش بود که اون مشکل برام پیش اومد. (پریود با درد شدید) وقتی شبنم دکترشو به منم معرفی کرد رفتم پیشش. دیدم با اینکه دکتر مامایی مرده ولی خیلی سرش شلوغه. معلوم بود کارش درسته. وقتی نوبتم شد روم نمی شد برم تو. منشیش چند بار تکرار کرد تا بلند شدم. وقتی رفتم تو دیدم یه مرد میانسال حدود 45 ساله، خیلی شیک، کروات زده و با ادب گفت: بفرمایین بشینین عزیزم. منم نشستم رو صندلی جلو میزش. بعد گفت: مشکلتون چیه؟ منم با خجالت گفتم: دکتر یه مدتیه موقع قاعدگیم خیلی درد دارم. پیش هر دکتریم رفتم نتونسته کاری برام بکنه تا اینکه شبنم خانم شما رو به من معرفی کرد. دکتره گفت: کدوم شبنم؟ گفتم: شبنم عامری. دکتره زود شناختش. گفت: پس شما رو ایشون معرفی کردن. بله می شناسمشون. خانوم خوش برخورد و خوشگلیم هستن. من از تعریف غیرعادی دکتر جا خوردم ولی به روی خودم نیاوردم. بعد دکتره گفت: بفرمایین لباستونو در بیارین و پاهاتونو رو تخت باز کنین. منم یه خورده معطل کردم. دکتره فهمید چمه: خواهش می کنم بفرمایین. تمام خانومایی که دفعه اول میان اینجا اینطورین ولی عادی میشه. منم رفتم پشت پرده. دکتر گفت: کامل لباستونو در بیارین فقط با یه شورت و کرست و اون لباس یه سره که اونجا آویزونه رو بپوشین. من دیگه داشتم آب می شدم. آخه تا اون موقع پیش هیچ مردی غیر بابات لخت نشده بودم. با تمام کمبودا و احتیاجاتی که داشتم سمت هیچ مردی نرفته بودم. مثل لبو سرخ شده بودم. بعد اومدم بیرون و رفتم رو تخت دراز کشیدم، پاهامو گذاشتم رو پدالای بغل تخت. پاهام کامل باز شده بود و تا ته کسم معلوم بود. دکتره اومد یه دستی به کسم کشید و گفت: خیلی خوب کردین که اصلاحش کردین. این جوری راحت تره. با این حرفاش من بیشتر خجالت می کشیدم. بعد یه دستکش کرد تو دستش. شورتمو داد کنار و انگشتش رو کرد تو کسم و به دیواره های کسم فشار می آورد. من یه حس عجیبی داشتم. هم خیلی خجالت می کشیدم هم کسم به خارش افتاده بود. یه چند بار دستشو کرد تو و فشار داد ازم می پرسید درد دارم یا نه. منم جواب می دادم ولی دیگه صدام داشت عوض می شد. دکترم فهمید و یه خورده دیگه الکی طولش داد. منم اعتراضی نکردم ولی هیچ کدوم به روی خودمون نیاوردیم وگذاشتیم به حساب معاینه. بعد گفت: ظاهرا مشکل خاصی نداری. آخرین بار کی چکاپ کامل شدین؟ منم گفتم: پارسال. گفت: پس یه چکاپ کاملم باید بشین. بعد یه سری دارو برام نوشت و یه رژیم غذایی هم بهم داد که رو کمتر شدن درد قاعدگی تاثیرداشت. بعد گفت: شما سینه های بزرگی دارین. دکتر قبلیتون بهتون توضیح داده چجوری ازشون مراقبت کنین؟ باز خجالت کشیدم و گفتم: بله یه چیزایی گفته. دکتر گفت: از چه کرمی استفاده می کنین برای سینه هاتون؟ منم گفتم: کرمی استفاده نمی کنم. گفت: پس چه دکتری بوده که شما پیشش می رفتین؟ من یه کرمم براتون می نویسم یک روز در میون استفاده کنین و سینه هاتونو باهاش کامل ماساژ بدین. من یه نمونشو دارم اگه بخواین می تونم بهتو نشون بدم. بعد گفت: هر ماه تست سرطان سینه می کنین؟ منم گفتم: هر ماه که پیش دکترم نمی رفتم ولی وقتایی که می رفتم بله. بعد گفت: پس اجازه بدین من یه معاینه بکنم. بعدش دوباره اومد سراغم. لباسه مثل لباسای تیمارستانی بود. از پشت بند داشت. اومد پشتم بندشو باز کرد و کمک کرد کرستمو دربیارمو حس می کردم قلبم می خواد کنده بشه. خیلی هیجان داشتم. بعد دکتر اومد خیلی آروم سینه هامو گرفت تو دستش و گفت: ببینین چقدر حالت خودشو از دست داده و آویزون شده. اگه از اون کرم استفاده کنین هم تا اندازه ای به حالت عادیش بر می گرده هم این ترکا که به خاطر بزرگی زیاد سینه هاتونه از بین میره. بعد با انگشت فشار می داد که ببینه توده چربی داره توش یا نه. من دیگه حالی به حالی شده بودم گه گاهی کنترلمو از دست می دادم و لرزهایی می کردم که دکترم فهمید من حالم خراب شده ولی بازم هیچی نگفت. قشنگ که سینه هامو دست مالی کرد گفت: آخرین پریودتون کی بوده؟ منم گفتم: حدود دو هفته پیش. دکترم گفت: خوب پس شما این داروها رو دو هفته استفاده کنین مطمئن باشین این دفعه درد معمولی خواهید داشت مثل همه. منم گفت: واقعا دکتر اگه اینجوری بشه که واقعا ممنونتون میشم. بعد دکتره یه خورده تعارف کرد و گفت: بعد از قاعدگی بافت سینه نرم تر میشه. اون موقع بهتر میشه تست سرطان سینه کرد. دو هفته دیگه بیاین هم نتیجه رو به من بگین هم یه چکاپ کامل بکنم. منم رفتم لباسامو پوشیدم، از دکتر تشکر کردم و رفتم بیرون. ولی هنوز یه جوری بودم. حشری شده بودم ولی نمی خواستم قبول کنم که توسط یه مرد غریبه تحریک شده بودم. وقتی این جوری فکر می کردم از خودم خجالت می کشیدم ولی واقعا خیلی تحریک شده بودم وقتی اومدم خونه کلی با خودم ور رفتم تا ارضا شدم... ادامه دارد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home